۹/۱۵/۱۳۸۴

لحظات شیرین سفر هنوز با من است. با چنان سماجتی در ذهن مجسم می کنم که درک زمان حال کمی مشکل می شود. و من این تعلیق در زمان و مکان را بسیار خوش می دارم. هنوز آنجا هستم، در پناه امن و آرامش خانه پدری، با یاری عزیز و قدیمی در هیاهوی پر خاطره نقش جهان، در جمع باصفای بچه های کاشان، در تو در توی پر رمز و راز آن خانه قدیمی، ... دیگر نمی دانم کجایم... ولی نه... خوب که نگاه می کنم، می بینم هنوز بر فراز ویرانه های قلعه جلالی ایستاده ام و آن چشم انداز مجذوب کننده در پیش رویم است.

هیچ نظری موجود نیست: