بحران را به آرامی پشتسر میگذارم. نمیدانم تاثیر هیجان سفری است که در پیش دارم و یا از قدمهای نورسیده بهار، که اندکی تعادل و آرامش به وجودم بازگشته است. در هرحال بیش از آن که در حال زندگیکنم، در آیندهای نه چندان دور سیر میکنم. روحم پیشاپیش در سرزمینی دور که مالامال از خاطرههایی عزیز است، در گردش است. و چه به موقع از راه میرسد این بهار. با این هجوم اتفاقات ناخوشایند و این خستگی روحی، شاید سفر تنها راه انصرافخاطر باشد.
به گمانم حتی زیستن در محیطی زیبا و چشمنواز( که البته توصیفی از محل زندگیم نیست!) به سبب افتادن در ورطه تکرار و عادت، مانع آن تاثیر جادویی و شگفتانگیز طبیعت میشود. هرچه چشم بیشتر عادت میکند، بیشتر غافل میشود و فارغ، از همه آن معجزات کوچک و بزرگی که در چند قدمیاش رخ میدهد.
و حتی غافل از درختان سادهلوحی که بسیار زود هنگام و به اندک نسیم گرمی، به هوای آمدن بهار شکوفه میکنند و ...
۵ نظر:
نوشين عزيز سلام ... بابا قالب نو مبارك ! ميبينم كه زدي تو مايه هاي شير قهوه اي و اينا ! ... به به چه كاغذ ديواري خوشگلي ! . خب ما رو هم در غم خودت شريك بدون ( منظورم در مورد قضيه ي بحران است ) اميدوارم اين بحران هم مثل بحران هسته اي كارش به جاهاي باريك نكشه ! البته خودمونيم هر بحراني هم خودش بهانه ي خوبيه واسه سفر رفتن ! منم خيلي دلم بحران ميخواد تا بلكه بزنم بروم يه جاي دور ... دورتر دورتر از دسترس ( بقول كارتون شرك ) . خيلي خوشحالم كه تو هم شروع به نوشتن كردي سلام به آقاتون هم برسون ... قربانت رضا
سفر همیشه خوب بوده..
امسال ما میایم تا چند قدمی شما...
میاییم که طبیعت رو ببینیم!
نوشین جان عیدت مبارک. امیدوارم سال بسیار خوبی در کنار همسر گرامی داشته باشی. حتما در یک ای میل جداگانه برات می نویسم که چه کارهایی کردم تا تخصص قبول شدم. ممنونم از توجهت و تبریک صمیمانه ات.
آبادان خوش گذشت؟
سال نو مبارک خانم
ارسال یک نظر