امروز داشتم برای یکی از دوستانم که چندان میانهای با اینترنت ندارد، نامه مینوشتم که دو نکته به ذهنم رسید. اول اینکه چقدر خطم بد شده و با چند خط نوشتن دستم درد میگیرد و دیگر اینکه چقدر دلم برای دیدن دستخط دوستانم تنگ شدهاست. دلم برای دیدن برگهای که هر فشار قلم ردی از احساس صاحب قلم بر آن گذاشته و هر گوشهاش نشانی از آن یار آشنا دارد، تنگ شدهاست.
از این دوستم که باعث شد به یاد این نکات بیافتم، در دل ممنون شدم. هوس کردهام بعد از این، گاهگاهی تنبلی حاصل از این پیشرفت تکنولوژی را به دور افکنده و بازگردم به همان سیاق پیشین.
یادم آمد که به همراه هر نامه کاریکاتوری هم که تمام مفاهیم نوشتهشده را در برداشت، میکشیدیم و بعد... انتظار شیرین شروع میشد. با وجود انتظاری که میکشیدیم هر بار پاکت نامه را چون معجزهای خارج از انتظار تحویل میگرفتیم. چه لذت سرشاری...
وای به وقتی که نامه از چهار صفحه کمتر بود! باران سرزنشها و اتهامها بود که نثار هم میکردیم. باید به یاد بیاورم آن جعبه نارنجی عزیز را در کدام کارتن جا دادهام وگرنه باید تمام کارتنهای انباری را زیر و رو کنم. به امید لذتهایی که در آینده قرار است نصیبم شود، عجالتا لذتهای قدیمی را نشخوار میکنم!
۵ نظر:
جالب بود نوشتن خودكاري براي من هم خيلي مشكل شده . امضا كه ديگه نگو . مرا بردي به سالهاي دور . من علاوه بر تزئين با كاريكاتور يا يك مثلا طرح ، عكسي بريده روزنامه اي ، افشانه عطري هم مي زدم تنگش! جالب بود كه زدن عطر خاص مهارت مي خواست تا نوشته هاي نامه را خراب نكند
آخ يادش به خير. اُركات و ياهو مسنجر هم نبود. پن فرند داشتيم. كاتالوگ هايي بود كه اسامي افراد و به قول امروزي ها پروفايل ها در اون درج شده بود و با توجه به علاثق و مليت افراد پن فرندت رو انتخاب مي كردي و با نامه باهاش تماس مي گرفتي كه مي خواي باهاش دوست بشي!عجب پروسه اي! ولي وقتي پستچي ميومد چه هيجاني ايجاد ميشد. :D
بله. راجع به اون مسابقه شنيدم. ولي براي من يه كم بلند پروازيه. از دور مسابقه رو تماشا خواهم كرد. ممنون.
چشماتون قشنگ ميبينه. :D
راست میگین،
تو ایمیل حس دستوشته منتقل نمیشه. این نوشتتون منو یاد این شعر Silverstein انداخت:
The saddest thing I ever did see
Was a woodpecker peckin' at a plastic tree.
He looks at me, and 'Friend,' says he,
'Things ain't as sweet as they used to be.'"
- Shel Silverstein
ارسال یک نظر