" من صلح جوترین فردم. آرزوهای من از این قرارند: یک کلبه محقر، یک سقف کاه گلی، یک تختخواب خوب، غذای خوب، شیر و کره بسیار تازه، کنار پنجره گل و چند درخت زیبا در مقابل در خانه و اگر خداوند عزیز بخواهد مرا کاملا سعادتمند کند مرا اینطور شاد میکند که شش هفت نفر از دشمنانم را به این درختان حلقآویز کند. پیش از مرگشان همه ستمهایی را که در زندگی به من روا داشتهاند با رقتقلب خواهم بخشود; آری، آدمی باید بر دشمنانش ببخشاید، اما نه پیش از آن که به دار آویختهشوند."
هاینه
۳ نظر:
شوهر نازنین یادت رفت!
منظورت توی کلبه است یا بیرونش؟!!:)
چقدر با این نوشته احساس هم ذات پنداری میکنم!!!!!!!!
ارسال یک نظر