۱/۰۱/۱۳۸۳

سال نو مبارك
اين هم تفألي از حافظ:
در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان در باز
حلقه توبه گر امروز چو زهاد زنم
خازن ميكده فردا نكند در بازم
مرغ‌سان از قفس خاك هوايي گشتم
به هوايي كه مگر صيد كند شهبازم
ماجراي دل خون گشته نگويم با كس
زان كه جز تيغ غمت نيست كسي دمسازم
سّر سوداي تو در سينه بماندي هيهات
چشم تر دامن اگر فاش نكردي رازم
صحبت حور نخواهم كه بود عين قصور
از خيال تو اگر با دگري پردازم
ور چو پروانه دهد دست فراغ بالي
جز بر آن عارض شمعي نبود پروازم
همچو چنگ ار به كناري ندهي كام دلم
چون ني آخر به لبانت نفسي بنوازم
گر به هر موي سري بر تن حافظ باشد
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم

هیچ نظری موجود نیست: