هنوز نتوانستهام به يك نتيجه قطعي در اين زمينه برسم كه آيا بهتر است كاري را كه صلاح ميدانم انجام بدهم يا تسليم خواسته بيمارم شوم. همين چند روز پيش با يكي از همكارانم در اين مورد بحث ميكردم و ايشان معتقد بودند كه وظيفه ما تنها اجابت خواسته بيمار است و اگر كاري كه انجام ميشود كار اشتباهي است، ربطي به ما ندارد و يك مسئله شخصي و مربوط به خود بيمار است.
نميدانم ولي من هر چقدر با خودم كلنجار ميروم نميتوانم زير بار بعضي از خواستهها بروم.
نه تنها در مواردي كه به نظرم موجد نواقص و مشكلاتي در آينده خواهد شد، بلكه در مواردي هم كه كاملا بيضرر و شخصي به نظر ميرسند و تنها شايد با افكار و اعتقادات من در تضادند، هم با يك نوع امتناع از پذيرش مواجه هستم. مثلاً همين نگين دندان كه حسابي مد شدهاست! در همين كنگره علمي اخير كه در فروردين ماه برگزار شده بود، دو غرفه به معرفي و عرضه انواع و اقسام مدلهاي آن اختصاص يافته بود كه سخت با اقبال عمومي هم مواجه شد. لازم به ذكر است كه يكي از متخصصان ترميمي صاحبنام جهت تبليغ، يكي از دندانهاي نيش مباركشان را با يكي از همين نگينها مزين فرموده بودند!
اين هم نوعي نگاه به زندگي است و شايد بهتر باشد كه من به جاي فاصله گرفتن سعي بيشتري در درك دنياي اين مريخيها (به زعم خودم) داشتهباشم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر