پيش از اين گاه در موقعيتهائي قرار گرفتهام كه به گمان خودم در برابر آنها مواضع كاملا مشخصي داشتهام. ولي آنچه كه در آن زمانها در ذهن و روح من گذشته چندان با گمانهايم تطابق نداشته است. با تكرار اين موارد بر آن شدم كه حداقل ديگر در خصوص موارد و موقعيتهاي خاص اظهارنظر قاطع نكنم. درست است كه بعضي از مسائل ريز تنها بر آنان كه خارج از گودند، آشكار ميشود ولي برعكس آن نيز واقعيتي است و مسائلي وجود دارند كه تنها در قعر گود خودشان را نشان ميدهند. آگاهي بر اين مطلب كمي از سختگيري در قضاوتهايم نيز كاست و باعث شد با ديد آزادانهتر و شادتري به زندگي نگاه كنم.
سابق بر اين (يعني تا همين5 سال پيش) از قرار گرفتن در موقعيتهاي غيرمنتظره ميترسيدم. از اين كه چه خواهم كرد و چه پيش خواهد آمد، هراس داشتم. نميدانم، شايد به اين خاطر كه به قدرت تصميمگيري خود چندان اعتمادي نداشتم. ولي در حال حاضر احساس تسلط و احاطه بيشتري بر زندگي و مخلفاتش ميكنم! شايد ندانم كه دقيقا چطور عمل خواهم كرد ولي به آنچه ميكنم ،ايمان دارم . شايد بشود گفت بنوعي خودم را پذيرفتهام. از اشتباهاتم و از اين كه به ريش خودم بخندم نيز هراسي ندارم. تنها تاسف من بابت آزار احتمالي است كه از جانب من به كساني كه دوستشان دارم خواهد رسيد. و به گمانم اجتناب ناپذير هم هست. خصوصا در مورد دوستاني كه نزديكتر و عزيزترند. و لاجرم آسيبپذيرتر.
خدايا خودت از دست من حفظشان كن! الهي آمين
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر