۴/۱۴/۱۳۸۲

من بودم،
من هستم.
و تا آخر زمان خواهم بود.
زيرا وجود مرا پاياني نيست.
من راه خود را از ميان فضاهاي بيكران گشوده، و در دنياي خيال پر كشيده‌، و در آن بالا به حلقه نور نزديك شده‌ام.
با وجود اين، بنگريد چگونه اسير ماده‌ام.
من براي هميشه بر اين سواحل گام خواهم زد،
در ميان ماسه و كف.
مد بلند دريا رد‌پاي مرا خواهد زدود،
و باد كف را خواهد سترد.
اما دريا و ساحل براي هميشه
باقي خواهند ماند.
«جبران خليل جبران»
به ياد سفر به ياد ماندنيم به گيلان و به ياد دوست بزرگوارم آقاي كامياب كه اين كتاب را به من هديه دادند.

هیچ نظری موجود نیست: