۱۱/۱۰/۱۳۸۲

هنوز من گاه‌گاه خودم را،
در يك آهنگ قديمي مي‌جويم.
در يك تصوير دوران كودكي،
يا در گلبرگهاي گل شقايقي كه پرپر مي‌شود،
در يك نامه‌ي بسيار كهنه،
و يا در حركات سگي كه بازي مي‌كند.
آه! و من بخودم اين‌قدر بيگانه هستم.
خدايا! قلب من اينقدر خونين است!
گاه‌گاه براي مدت درازي خودم را در دعاي دختران مي‌جويم.
در پرچم سرخي كه ميان كوچه‌ها به اهتزاز درمي‌آيد.
گاه‌گاه خودم را هنوز در روي يك كوه يا در ميان دريا مي‌جويم،
در يك جامه يا در يك رشته مو،
و من ديگر هيچ‌وقت خودم را پيدا نخواهم كرد.
«ياكب هارينگر»

۱۱/۰۳/۱۳۸۲

راز خوشبختي
خوشا بحال ماتم‌زدگان، زيرا ايشان تسلي خواهند يافت.
خوشا بحال فروتنان، زيرا ايشان مالك تمام جهان خواهند گشت.
خوشا بحال گرسنگان و تشنگان عدالت، زيرا سير خواهند شد.
خوشا بحال آنان كه مهربان و با گذشتند، زيرا از ديگران گذشت خواهند ديد.
خوشا بحال پاك‌دلان، زيرا خدا را خواهند ديد.
خوشا بحال آنان كه براي برقراري صلح در ميان مردم كوشش مي‌كنند، زيرا ايشان فرزندان خدا ناميده خواهند شد.
خوشا بحال آنان كه به سبب نيك‌كردار بودن آزار مي‌بينند، زيرا ايشان از بركات ملكوت آسمان بهره‌مند خواهند شد.
«موعظه سر كوه از كتاب عهد جديد»

۱۰/۲۳/۱۳۸۲

هنوز هم با مشاهده اعمال و رفتاري كه مذاقم را خوش نمي‌آيد به خود استناد مي‌كنم با اين تفاوت كه پيش از اين با اين منطق كه من بر خودم نبخشيدم كه بر ديگري … و اينك مي‌كوشم با اين تفكر كه همين ضعف‌ها يا مشابه آنها در وجود خود من هم هست خود را وادار به چشم‌پوشي كنم.
شايد همانطور كه من در خيلي از موارد كوشيدم عيوب خود را برطرف كنم و موفق نشدم آنان نيز به همين ترتيب كوشيدند و توفيقي نيافتند.
گاهي نيز سرخوردگي گريبانم را مي‌گيرد كه تنها به واسطه توهمي است كه در ذهن خيال‌پرور من در مورد آن آدم شكل گرفته. و با از بين رفتن آن توهم آه و ناله سر مي‌دهم كه چرا چنين و چنان شد و …
هفته پيش دوستي را با 2 تن از دوستان قديمي كه به كل بايكوتشان كرده‌بودم از سر گرفتم.
يكي از دلايل مهمي كه سبب شده‌بود با گذشت زمان دايره دوستان و نزديكانم را تنگ‌تر كنم، ميل به آزاد بودن و رهائي در ابراز افكار و احساساتم بود. ميل نشان دادن خود به همانگونه كه هستم، در نزد دوستاني اندك كه از لحاظ روحي به ايشان نزديكم و بيم سوء‌تعبيري از جانبشان نمي‌رود. ولي اينك… مي‌آموزم كه كمي خوددار باشم، براحتي نظر ندهم، چشم‌پوشي كنم، گهگاه نشنيده بگيرم، و… تا جاي ممكن ياد بگيرم و ياد بگيرم و ياد بگيرم.