با این مذهب و فرهنگ دست و پاگیری که مجالی برای ابراز احساسات و انگیزههای واقعی باقی نمیگذارد، زندگی واقعی یک جورهایی زیرپوستی در جریان است. در نهانیترین قسمتهای وجود و پنهان از چشم اغیار که شامل همگان است. اگر درنهان خواستهها، اندیشهها و تمایلات عادی و طبیعی هم در جریان باشد، آنچه در بیرون نمود دارد اغلب غریب، غیرمعمول و گاه فراانسانی است. در این انفجار جمعیت برای به چشم آمدن باید تلاشی افزون داشت... خاص بود... وارونه زندگی کرد... ساختارشکنیکرد!( واژه محبوب سالکان این راه ) خلاصه که همه میخواهند به نوعی متفاوت باشند بلکه در این بلبشو به چشم آیند، در خاطرهها بمانند وجملههای قصارشان نقل محافل شود.
اینهمه را گفتم و راست این است که از خودم دلخورم... سخت دلخورم... خواهم گفت چرا ... ولی... شاید وقتی دیگر...
۴ نظر:
کتاب قشنگیه، ولی فکر نکنم توی بازار باشه الان. اگه اومدین تهران بهم خبر بدین تا تقدیم کنم و مطالعه بفرمایید.:D
نوشين جان سلامي به گرمي آش رشته ! خوبي ؟ آقا اين صحبتت كه در اين انفجار جمعيت براي به چشم آمدن بايد تلاشي افزون كرد خيلي جالب بود چون چند وقت پيش شب كشيك بودم و خانمي همراه با آقاشون اومده بودند نصفه شبي واسه ويزيت ! حالا تصورش رو بكن كه خانمي بيمار بود و آقاشون كه همراه مريض بود با يك فروند زيرشلواري راه راه اصل ! و يك زيرپوش كه گويا قبلا در جبهه هاي حق عليه باطل مورد رگبار دژخيمان عراقي قرار گرفته بود و سوراخ سوراخ شده بود خدمت ما رسيدند ! ما كه تا آن لحظه چرت مون گرفته بود با ديدن اين صحنه ي متفاوت آقا چشمانمان از كاسه زد بيرون كه آخه مردك اين چه هيبتيه ؟؟؟ و مدتها سر به جيب مراقبت فرو برده بوديم كه رسيدم به كلام گهربار شما كه در اين فراز مسئله را روشن نموديد ! تكبير ... ! رضا !
سلام...این روزها همه برای به چشم آمدن چند صورتک دارند و به موقعش از هر کدام استفاده می کنند(می کنیم؟!)...یا حق...
هر شخصیتی در به عبث می کوشد کاری کند تا شخصیتی دیگر او را درک کند اما با افزایش تلاش این شخصیت بیگا نگی آنها از یکدیگر بیشتر می شود "پی گفتار در انتظار گودو - جیمز رابرتس"
ولی زندگی همین تلاش های یا انتظارات بیهوده .....
ارسال یک نظر