۱۰/۰۳/۱۳۸۱

فكر مي كنم كه من هرگز نتوانم كارفرماي خوبي باشم . قادر به اعمال قدرت نيستم . نمي دانم مي توانم رفتارم را عوض كنم يا اين امر ذاتي است . گمانم بيشتر بر شق دوم است . من اطاعت دستيارم را اغلب بواسطه محبتي كه نسبت به من پيدا مي كند بدست مي آورم نه جذبه ام و حساب بردنش . حالا فكر نكنيد من براي خودم دفتر و دستكي دارم ها! نه ,خبري نيست .در حال حاضر دندانپزشك فقيري بيش نيستم كه دربدر به دنبال كار مي گردد و پيدا نمي كند.

هیچ نظری موجود نیست: