۱۱/۲۸/۱۳۸۱

ديگر درمانده شده ام . به آدمي
كه مصر است به زندگي خود پايان بدهد ،چه مي توان گفت؟ مگر مي شود شور زندگي را به كسي وام داد؟ مگر مي شود به جاي او اميدوار بود و از زندگي لذت برد؟
دخترك كه از دور زندگي پر مشكل مرا مي بيند ،از اصرار من به ادامه دادن متعجب مي شود و من ناتوانم از تفسير آن لحظه هائي كه جاودانگي را به تما مي دريافته ام. از تفسير آن لحظات سرشار، آن لحظات ناب بي تفسير

هیچ نظری موجود نیست: