۱۲/۰۳/۱۳۸۱

بعضي از حرفهاي نگفته هستند كه مثل بغضي در گلو باقي مي مانند. وقتهائي هست كه به اشتباه قضاوت مي شويم ،‌آنهم در شرايطي كه نه مجال توضيح دادني هست و نه موقعيت آن. گذشت زمان هم همه چيز را سخت تر مي كند. بعضي حرفها هست كه اگر در زمان خودش گفته نشه، چه بسا اوضاع را بد تر هم مي كند. خيلي از چيز هائي هم كه باعث ناراحتي و رنجش آدمها مي شوند،تنها يك سوءتفاهم بزرگند. سوءتفاهمي كه گاهي زندگي را به چشممان تيره و تار مي كند. به گمانم سوءتفاهم از جدائي روحي و فكري آدمها ناشي مي شودواز دور بودن از دنياي ديگران.يكي از جمله هائي كه زياد شنيده مي شه اينه كه اگه من جاي فلاني بودم اينكارو ميكردم يا ......اشتباه معمولا از همينجا شروع ميشه.از اينجا كه ديگران واقعا مثل ما نيستندو هر آدمي به جاي خودش آدم خاصي است .اين چيزي است كه هميشه بايد به خاطر داشت . گاهي بعضي چيز هائي كه نياز به صحبت دارند تا روشن بشوند نمي گوئيم ،به اين عنوان كه خودش بايد بفهمه يا معلوم است. من خودم بابت فهميدن اين موضوع ،بهاي سنگيني پرداختم. فرصت جبران خيلي چيزها را از دست داده ام ولي بنظرم براي شروع هيچوقت دير نيست. بعد از درك ضرورت گفتن مهمترين مسئله چگونه گفتن است . گفتني در جهت روشن شدن مطلب و نه پيچيده تر كردن آن. براي خود من زياد اين مشكل پيش مي ياد. شايد به اين خاطر كه ارتباط درست و عميق با آدمها واقعا برايم مهمه.سعي مي كنم با الفباي ذهنشان آشنا بشوم،با الفباي روح و جانشان.ودر اين راه بسيار تازه كار و ناشيم. واين هم شايد به اين خاطر است كه ساليان زيادي را در غفلت از دست داده ام.

هیچ نظری موجود نیست: