1
خوشا وقتي
كتابي نادر از دوستي به عاريت ميگيرم و
باز ميكنم صفحه اول را
2
خوشا وقتي
در كلبهام بر حصير ميافتم
تنهاي تنها
3
خوشا وقتي
كاغذ پهن ميكنم
قلم برميدارم
و درمييابم دستم
تواناتر از آن است كه گمان ميبردم.
4
خوشا وقتي
پس از صد روز فشار به فكر و ذهن
شعري كه نميآمد
ناگهان ميآيد.
5
خوشا وقتي
صبح بيدار ميشوم، بيرون ميروم
و گل شكفتهاي را ميبينم
كه تا ديروز نبود.
6
خوشا وقتي
كتابي ميخوانم و ميبينم
سخن از كسي است درست مثل من.
7
خوشا وقتي بر خاكستر ميدمم
گل آتش را شعلهور ميبينم و
ميشنوم صداي جوشيدن آب را.
8
خوشا وقتي
ميهماني كه تحملش را نداري
ميرسد و ميگويد
« وقت ماندن ندارم»
و ميرود.
9
خوشا وقتي
همه ميگويند« كتابي است بس دشوار»
و من در آن دشواري نميبينم.
10
خوشا وقتي
قلم موي خوبي مييابم
در آب فرو ميبرم،بر زبان ميكشم و
ميآزمايمش اول بار
تاچيبانا آكمي (1868ـ1812)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر