بيش از پيش از روزمرگي در هراسم. از هر آنچه كه به موجب آن عادتي در وجودم شكل بگيرد. براين باورم كه خوشبختي را بايد روز به روز بهدست آورد. هر روز از نو.
و من خوشبينم . برخلاف هميشه و برغم تمام مشكلاتي ( مشكلات از جنس جيفه دنياست، نگران نشويد! ) كه در حال و آينده سر راهمان است. ميدانم كه چندان ساده نخواهد بود. حفظ دوستي و غلبه بر آن حس قديمي مالكيت. دست كم تلاش خود را خواهم كرد . من آگاهانه وارد بازي شدم و شك ندارم كه با چنين همره مطمئن و خردمندي، تمامي اين قوانين نانوشته را خواهم آموخت.هر چند كه هنوز هم به راهكارهاي تازهاي براي زندگي ميانديشم. نميدانم چرا زندگي خلاف جريان طبيعي تا اين حد به مذاقم خوش ميآيد ولي گمان هم نكنم تاكنون از اين شيوه ضرر كرده باشم، حداقل به زعم خودم.
ميدانم كه جز با تلاش بيوقفه و پيگير هرگز به آنچه ميخواهم ،نخواهم رسيد. پس شايد اولين قدم در اين راه جديدي كه در پيش گرفتهام ،غلبه بر آن حس رخوت و خمودگي باشد كه گاه سخت گريبانم را ميگيرد .
ولي نه... اولين قدم اين نيست! اولين قدم را به گمانم پيش از اين برداشتهام... خواهان يك زندگي بهتر بودن، شايد اولين قدم بود!
من نفهميدم چرا مينويسم
از خودم ميگويم
يا از دنيا
براي خودم مينويسم
يا براي ديگران
اينقدر فهميدم كه پاي كسي
يا چيزي در ميان است
از من و دنيا بيشتر
از من و دنيا بزرگتر
« بيژن جلالي »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر